قرآن هدايت است از گمراهي،بينائي است از كوي،نگهداري است از لغزشها، نور است در تاريكي،روشني است در حوادث، نگهدار از هلاكت، رهنماي از گمراهي و بيانكننده هدفتند است كه انسان را از دنيا به آخرت رساند. در آن كمال دين نهاده شده است و كسي از آن روي نگرداند مگر سنخيتي با قران نداشته و به سوي آتش باشد، ظاهرش زيبا و باطنش پرژرف است.
«قرآن را حدو نهايتي است و فوق هر حد و نهايت آن، حد و نهايتي ديگر است؛ شگفتيهاي قرآن بيپايان است و تازگيهاي آن كهنگي ندارد[1]».
اين قران مهماني پروردگار است . ريسمان خدا،نور مبين،شفاي سودمند و نگهبان كسي است كه بدان چنگ زند. نجات پيروانش است و غرض و هوس بشري نتواند كه تغييرش دهد . در يك كلام چه توصيفي برتر از آنكه قرآن شهادتي است از كلام گوينده تعالي.
مولي علي(ع) فرمود:«قرآن، نشانهها و علائم روشني است كه عابرين از آن نتوانند كه غفلت ورزند. تلهاي بلندي است كه رهروانش آن را گم نكنند. قرآن، كتابي است كه خداوند آن را سيراب كننده تشنگان علم، بهار دلهاي فقيهان و دانشمندان و آخرين مقصد نيكان و پاكان قرار داده است[2]».
كلام خدا،سخن خدا، كتاب خداست و از ذات او تراوش كرده، از مصدر جلال و عظمت كبريائيش بر مهبط وحي الهي نزول يافته، بر دل پاكترين پاكان جهان نقش بسته و دو لب مبارك فرخندهاش بدان مترنم گشته، دل گروندگان حافظش شده و دست تواناي مؤمنان نقش نگار دفتر و ديوانش گشته، مونس عزيز شبهاي دراز شب زنده داران كوي دوست بوده، واسطه و راهنماي راز و نياز پرستندگان و راهگشاي دلدادگان طريقت حق بوده،آشناي ذات اوست و از اوسرچشمه گرفته، و اين خود او تعالي است كه حافظ ونگهبانش است.
كجا كوتاه خرد كج انديش متنابهي ميتواند از اين درياي ناپيدا كندر نامتناهي، از اين سرچشمه صافي بركت كه به ازليت پيوسته و با ابديت همخواست، از اين منبع فيضاني كه آبشخورش ذات پاك اوست، چيزي جز در خور عقل ناقص و خرد كم خود درك كند. متناهي كجا به نامتناهي ره برد؟ هيهات.
گربريزي بحر را در كوزهاي
چند گنجد؟ قسمت يكروزهاي
پس، آب كمجو، تشنگي آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
سوگندهاي قرآن يكي از زيباترين بياني قران است كهسرشار است از معارف، و آكنده است از آموزههاي ارجمند. سوگند در كلام، شيوهاي است كهن و ديرين به درازاي حيات بشري كه براي استوارسازي ديدگاهها و تأكيد باورها وگفتهها به كار ميرود و غالباً به اشياء و كساني كه از ديدگاه سوگند ياد كنندگان مقدس و ارجمند و بزرگ بوده ودر زندگي آنان نقش مهمي داشته و در جهت تصحيح ، تكذيب و يا تأييد آن نازل شده است؛ بنابراين از اين شيوه بياني نيز بهره جسته است؛ اما بنياد آن را ديگر سان كرده و شيوهها و روشهاي آن را يكسر دگرگون كرده است. به ديگر سن «سوگند قرآن» سوگندي است در همان سمت و سويي كه سوگند بوده است اما با بنيادي ديگر ، محتواي ديگر و حضور و بيان و ساختاري ديگر، به گونهاي كه تحولي عظيم در سوگندهاي بشر به وجودآورده است.
خداوند با سوگند به پديدههاي محسوس و ظاهري اما با عظمت و شگرف در حقيقت نه تنها مدعاي خود را به اثبات رسانده است، بلكه انديشهها و تفكرات را به كار انداخته تا بيشتر به اين پديدههاي ظاهري توجه كنند و به سادگي از كنار آن نگذارند.
قرآن در فضائي نزول يافت كه انواع خرافات و عقايد فاسد در ميان مردم رواج داشت و با قدرتي شگرف توانست تحولي تظيم در آن محيط به وجود آورد. سوگند در نزد عرب جاهلي از منزلت و جايگاه والايي برخوردار بود. در دوران نزول قرآن عربجاهلي به شراب. آلات موسيقي ، چشم و ابروي معشوقه، قبيله، شمشير و ... سوگند ياد ميكرد؛ در حالي كه قرآن در تمام مواردي كه سوگند ياد كرده است، علاوه بر خدا به موضوعاتي مانند :« قرآن، ملائكه، خورشيد، ماه، آسمان، ...» سوگند ياد كرده است كه در تمام اين موارد، فكر بشر را به مطالعه و بررسي عظمت آنها متوجه ميسازد و او را به تدبر بيشتر در اين پديدههاي عظيم فرا ميخواند .
قرآن با اين شيوه بياني توجهي بليغ كرده و از آن بهره جسته است و در موارد و محتوا و متعلق آن تحول شگرفي به وجود آورده است و گونههاي ويژهاي از سوگند را آموزش داده است .
انسانها در همان هماره تاريخ براي تاكيد خبريا وعده خود از روشهاي مختلفي استفاده ميكردند . گاه از كلمات مخصوص استفاده ميكردند و گاه اين كار را با گرفتن دستها انجام ميدادند؛ چنانكه در تاريخ روميان و عبرانيها و عربها، گرفتن دست نشانه عزم و تاكيد بر انجام آن كار بود كه با گذشت زمان آن را « يمين » ناميدند.
تاريخ قسم در ميان ملتهاي مختلف و اقوام گوناگون تاريخي است، بس كهن، در ميان ملتهاي بدوي، هر طايفه طبق عقيده خود اشيا و موجوداتي خاص را مقدس ميدانستند و درمقام اثبات مدعاي خود بدان سوگند ميخورند تا از اين راه حقانيت سخنان خود را اثبات كنند. مثلاً يهوديان به تورات، مسيحيان ، انجيل و عرب حجاز به لات و عزي قسم ياد ميكردند.
1ـ الف :قسم در عصر جاهلي : با بررسي شعر و نثر دوران جاهلي،انواع قسمرا در ادبيات اين دوران ميتوان يافت. آنان گاهي قسم را با « ن» تأكيد همراه ميكردند؛ گاهي قسم به « اله، رب، ...» در اشعار خود ميآوردند و گاه به آب و ستارگان و بتو غيره قسم ياد ميكردند كه تمام اين موارد، نشانه ارزش و اهميت قسم نزد عربهاي دوران جاهلي است.
اين نمونههاي اندك كافي است كه نشان دهد شيوه بياني قسم تنها مربوط به عالم اسلام نيست و در شعر ونثر جاهلي به گستردگي به كار رفته است. شعرايي مانند: « اعشي»، «خنساء» ، « نابغه» و « امروء القيس» از الفاظ قسم در اشعارشان بيشتر استفاده ميكردند، مانند قسم به خداوند در اين شعر خنساء:
«سأبكيها و الله ما حسن والله
و ما اثبت الله الحيال الروايسا
به خدا قسم تا جايي كه خداوند كوهها را ثابت نگه ميدارد براي هر دو [برادرم] گريه ميكنم[3]».
و يا قسم به اسم قبيله در اين شعر دوران جاهلي :
« متي ماتزنا من بعصبة*** وغسان نمنع حوضنا ان يهدما؛
هر گاه ما را بيند، كه از قبيله معد هستيم، نخواهيم گذاشت كه حوض آب را از بين ببرند[4]».
2ـالف : قسم در صدر اسلام: طلوع اسلام و دگرگوني شگرف و گستردهاي در ابعادزندگي و فرهنگ مردمان روزگار جاهلي ايجاد نمود. بنا به گفته ابن فارس،همه شيوهها و مأثر به جاي مانده آنان را تغيير داد و آنان را از ظلمات به نور دعوت كرد و دينهاي قبلي را مسخ كرد.
اين دگرگوني را قرآن در قسم نيز به وجود آورد ودر شيوه بياني قسم تغييراتي ايجاد كرد و به جاي قسم به امور فردي و ناچيز مانند قسم به قبيله، شمشير،... قسم به «الله»را جايگزين كرد و به مظاهر والا و عظيم هستي قسم تعالي داد و به طور كلي شيوه صحيح قسم را به آنها آموخت و آن را از سطح مسائل معيشتي خرد و ناهنجار به مسائل عقيدتي و قدسي رساند .
«سوگند» كه از آن با واژههايي همچون «قسم»، «يمين»، «حلف» ميتوان ياد نمود، در دو معنا به كار ميرود: اول؛ « القسام و هوالحسن و الجمال» قسم به معناي زيبايي و حسن روي است و معناي دوم آن «قسمت الشي قسما» به معناي نصيب و بهره ميباشد[5]».
راغب اصفهاني نوشته است:« قسم به معناي بخش و قسمت كردن بهره و نصيب ميباشد؛ مانند آيه شريفه «ونَبِّئهُمْ ان الماء قسم بينهم؛ و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده است»(قمر/28)» پس اين واژه در معناي سوگند استعمال گرديده است؛ مانند آيه «وان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق؛ و اگر قسمت كردن شما به وسيله تيرهاي قرعه باشد،اين كارها نافرماني است»(مائده /3)[6]».
قسم در معناي تجزيه و تقسيم با معناي سوگند هم مرتبت است؛ زيرا قسم براي جدا كردن و فاصله انداختن بين حق و باطل به كار ميرود. از جمله آيه« لا اقسم بهذاالبلد؛ سوگند به اين شهر!»(بلد /1).
معناي اصطلاحي قسم: قسم دراصطلاح نحويان و اديبان سخني را گويند اعم از خبر ، طلب يا انشاء كه آن را با نام كسي يا چيزي كه مورد احترام و مقدس است،مؤكد سازند و ايجاد رابطه خاصي بين قسمتي از خبر يا انشاء كند و بر ارزش و مكان آن بيفزايد .
برخي ديگر از نويسندگان نوشتهاند: قسم گاه براي تأكيد معناي خبر است از گذشته ، آينده و حال و بدين وسيله يقين براي شنونده حاصل ميگردد و همچنين در مدافعات و محاكمات به كار ميرود و اگر دروغ باشد آن را «يمين غموس» گويند. در بعضي مواقع نيز سوگند براي تأكيد سؤال و يا براي تعهد و التزام است. در مجموع، قسم سخني است اعم از خبر، طلب و يا انشاء كه آن را با نام كسي يا چيزي مورد احترام و محبت مؤكد ميسازند و يا مورد تعهد قرار ميدهند.
مطالعه تاريخ اعراب اسلام نشان ميدهد كه يكي از سنتهاي رايج و مورد احترام آنان كه سخت به آن پايبند بودند و تعهدات خاصي را براي آنان برميانگيخت، «قسم» بود.ظهور و بروز قسم را در شعر و نثر و محاورات مردمان تمام عصرها و نسلها ميتوان ديد كه در عرب جاهلي نيز به وفسور ديده ميشود كه به اشياء متعدد قسم ياد ميكردند و لذا مشكلاتي پديد ميآورد.
اسلام از اين پديده عرفي بهره گرفت اما سمت و سوي آن را يكسره دگرگون كرد و روشها و اساليب قسم را در اموري خاص منحصر كرد و بدين صورت بدان عظمت بخشيد.
راز اين حقيقت در اين نكته مهم نهفته است، كه پيامبر (ص) كه براي هدايت انسان آن روزگار فرمان بعثت يافته بود، بايد با زبان آنان سخن ميگفت و حقايق را به گونهاي عرضه ميكرد كه آن را ميفهميدند و صد البته كه ناهنجاريها و نارواييهاي آنان را نيز تصحيح ميكرد؛ لذا پيامبر(ص) به لسان قوم سخن گفت و آيين او به واژههاي عربي مبين عرضه شد.
اعراب جاهلي براي استوارسازي گفتهها، ادعاها و مواضع خود قسم ياد ميكردند، اما به چه چيز؟ بت، معشوقه، قبيله، شمشير،... خداوند به آنان فهماند كه اين عمل شايسته است، اما نه با آن سمت و سو و نه با نهادن چيزهاي واهي كه جاي مقدسات و بزرگيها و عظمتهاي واقعي كه وجود دارد.
هميشه سوگند به امور پرارزش و مهم تعلق دارد. سوگندهاي قرآن نيز بر عظمت و اهميت اموري است كه به آنان سوگند ياد شده است و به همين علت، سبب انديشه هر چه بيشتر در «مقسم به» خواهد شد؛ انديشهاي كه انسان را به حقايق تازه آشنا ميسازد . ديگر اينكه سوگند هميشه براي تاكيد است و دربردارنده اين نكته است كه ، امور سوگند ياد شده ،از امور كاملاً مهم و با عظمت است. از اين گذشته هر گاه گوينده، سخن خود را قاطعانه بيان كند، از نظر رواني در قلب شنونده بيشتر اثر ميگذارد؛ مؤمنان را قويتر و منكران را نرمتر ميسازد[7]».
فوايد سوگند: با تأمل در فلسفه سوگنددر مييابيم فلسفهها و اهداف ايراد سوگند در كلام، دربردارنده فوايدي ارزنده نيز ميباشد كه اهم آنها عبارتند از:
1ـ اهميت آنچه براي اثباتش (مقسمله) قسم ياد شده است تا همگان به درستي در آن بينديشند و با نگاه سطحي در آن ننگرند.
2- متوجه ساختن بشر به منافع و فوايد فراوان موجود در اموري كه بدانها سوگند ياد شده است(مقسم به) و بيان عظمت و بزرگي آنها؛ مانند: خورشيد، ستاره، ماه، ...
3ـ پي بردن به اهميت و واقعيت مورد قسم كه اغلب مورد انكار و يا شك و يا ترديد بوده است و گاه آن را موهوم و خيالي ميپنداشتند؛ مانند فرشتگان، قيامت، وجدان انسان، ...
4ـ رد افكار خرافي و اعتقادات جاهلانه در فضاي نزول، مانند: اعتقاد به خداي ستارگان، شوم و نحس بودن ساعاتي از روز، ...
جمله قسم از سه عنصر اصلي«مقسم، مقسم به، مقسم له» تشكيل شده است. در قرآن كريم، آيات مشتمل بر قسم كه مقسم را نشان ميدهد، سه گونه است:
1ـ در برخي از آيات قسم، مقسم ـ (كسي كه قسم را ايراد ميكند) ـ «خداوند متعال است كه به ذات خويش و يا عمر و يا حيات شريف پيامبر(ص) و يا به مخلوقات با عظمتش كه هر كدام به نوبه خود ويژگيهاي خاصي دارند، سوگند ياد كرده است.
2ـ در برخي ديگر از آيات، سوگند از زبان بندگان خداوند اعم از: مومن، كافر و منافق بيان شده است.
3ـ بعضي ديگر از آيات، سوگندهايي از زبان«ابليس» را بيان كرده است.
نظر به گستردگي موضوعات اين سوگندها، فقط سوگندهاي دسته اول يعني سوگندهاي «خداوند» مورد بررسي قرار ميگيرد. همانگونه كه آورديم، به طور كلي، «خداوند» به همه چيز سوگنده ياد كرده است:
الف) سوگند به ذات خداوند: در يازده آيه از قرآن كريم، خداوند به ذاتش قسم يدكرده كه دو مورد آن با لفظ جلاله«الله» ، پنج مورد آن با كلمه «رب» و چهار مورد آن با «ما»ي موصوله آمده است.
ابن جوزي نوشته است:طخداوند سبحان به اموري قسم ياد كرده تا بر امور ديگري تأكيد نمايد؛ خداوند به نفس خويش كه موصوف به صفاتي است و به بعضي از مخلوقات با عظمتش قسم ياد كرده است.
مانند:«فورب السماء و الارض انه لحق؛پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه واقعاً او حق است » (ذاريات/23) ، و يا مانند «فوربك لنسألنهم اجمعين، عماكانوايعملون؛ پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد، از آنچه انجام ميدادند»(حجر/93ـ92)[8] .
در مجموع سخن اينكه خداوند با قسم به ذات پاكش ـ كه بالاترين مرتبه مقسم است ـ يعقين و اطمينان حاصل از اين سوگند را نسبت به سوگندهاي ديگر بيشتر ساخته و از حجيت و قاطعيت بيشتري برخوردار نموده است.
يكي ديگر از موضوعاتي كه خداوند به آن در آيات قرآن قسم مطرح نموده، جان شريف پيامبر(ص) است كه فقط در يك آيه به طور صريح مطرح شده است:«لعمرك انهم لفي سكرتهم يعمهون؛ به جان تو سوگند، كه آنان در مستي خود سرگردان بودند» (حجر/72). خداوند با سوگند به جان پيامبرش، عظمت و محبوبيت حضرت را در پيشگاه ذات اقدس الهي نشان ميدهد و به مخاطبان قرآن، به خصوص اعراب زمان نزول قرآن، عظمت ، شأن و مرتبه حضرت را ميشناساند.
«ابن مروية » از «ابن عباس» نقل كرده است كه «خداوند نيافريده و به وجود نياورده كسي را كه نزد او گراميتر از محمد(ص) باشد و نشنيدم كه خداوند به زندگي كسي واحدي جز او سوگند ياد كند[9]».
اشيا و پيدههاي مادي و محسوس، موضوع ديگري است كه به عنوان « مقسم به » در آيات قرآن مطرح شده است . گستردگي و تعداد اين امور در عبارات گوناگون، بيانگر عظمت و اهميت آنان در پيشگاه خداوند است.
درباره چرايي سوگند به اين پديدههاي مادي و محسوس چنين ميتوان گفت كه : در حقيقت سوگند به «رب» است و مضاف در اين موارد محذوف است؛ مثلاً براي شمس ميتوان در نظر گرفت، «رب الشمس» ، يا « رب الارض »، ... البته خالي از اين دليل نيست كه مردم از اين رهگذر به عظمت و قدرت خالق واقف گردند.
خداوند متعال از اين شيوه بياني با لطافت و ظرافت خاصي استفاده كرده است.در حقيقت در اين گونه شيوه بياني سوگندهاي قرآني از جنبههاي اعجاز قرآن ميباشد.
چنانچه آورديم ، در قرآن كريم،خداوند به قسم به ذات و صفاتش و جان شريف پيامبرش و پديدهها و مخلوقات باعظمتش، موضوعات متعددي را مورد تأكيد قرار داده است كه عبارتند از :
1 توحيد : در سوره صافات خداوند با قسم به ملائكه ، وحدانيت و يكتايي خويش را به اثبات رسانده است:
«والصافات صفاً ... ان الهكم لواحد؛ سوگند به صف بستگان كه صفي باشكوه بستهاند... قطعاً معبود شما يگانه است»(صافات /5ـ1). ابن جوزي نيز معتقد است ،خداوند در اين آيات توحيد،ربوبيت و الوهيت خويش تأكيد داشته است[10].
2- تثبيت و تاكيد حقانيت رسالت پيامبر (ص): در بسياري از آيات، با سوگند به قرآنو ساير پديدههاي با عظمت ديگر همچون : شب، روز، فجر، قلم، .... حقانيت رسالت حضرت رسول(ص) را به اثبات رسانده است . خداوند با سوگند به قرآن مسير هدايت نبوي را ثابت كرده است، همان قرآني كه تمام فصيحان عرب در «تحدي» با آن شكست خوردهاند؛ قرآني كه مشتمل بر حكمتها و معارف بلند الهي است و واضحترين دليل براي اثبات حقانيت و صداقت رسول خدا(ص) است و در بسياري آيات به دفاع از حضرتش پرداخته و رسالت حضرت را مورد تأكيد قرار داده است . مانند آيه «يس، و القرآن الحكيم، انك لمن المرسلين؛ يس، سوگند به قرآن حكمت آموز، كه تو قطعاً از پيامبراني »(يس/3ـ1).
3ـ وقوع حتمي و قطعي قيامت : تحقق قيامت در بسياري از آيات با سوگندهاي عظيم و استوار، مورد تأكيد و اثبات قرار گرفته است كه نشانگر اهميت «معاد» است. مشركان ومنكران قيامت با ترفندهاي مختلفي درصدد انكار قيامت بودند؛ خداوند با طرح اين مسألة مهم در آيات مختلف، سخن آنان را ابطال ساخته، وقوع قيامت را يك امر قطعي و يقيني و يك امر لازم و ضروري معرفي و الذاريات ذروا... انما توعدون لصادق، و ان الدين لواقع ؛ سوگند به بادهاي ذره افشان ... كه آنچه وعده داده شدهايد راست است و روز پاداش واقعيت دارد»(ذاريات/6ـ1). خداوند به امور چهارگانهاي كه عبرتها و ادله روشني بر ربوبيت و هدايت و عظمت قدرت الهي دارد، قسم ياد كرده است تا آمدن روز «بعث» و روز«حساب» را به اثبات برساند.
4ـ حقانيت وحي : « خداوند براي «حق»بودن قرآن قسم ياد كرده است، آن را گفتار«رسول كريم» و سخني كه بين «حق و باطل» فاصله مياندازد،معرفي كرده است، « و السماء ذات الرجع 1000 نه نقول فصل ؛ سوگند به آسمان بارش انگيز.... كه در حقيقت، قرآن گفتاري روشنگر و قاطع است »(طارق/13ـ12) و در آيات بسياري بر وحياني بودن قرآن، قسم ياد كرده است[11] ».
يك ويژگي جالب اين است كه در برخي آيات سوگند به خود قرآن، حقانيت قرآن را مورد تأكيد قرار داده است كه در حقيقت تناسب و پيوند، بخوبي رعايت شده و هشداري است بر اين نكته كه چيزي بالاتر از قرآن وجود ندارد تا قرآن را تأكيد و تثبيت كند. مانند آيه:« حم و الكتاب المبين انا جعلناه قرانا عربيا لعكم تعقلون؛ حاء ،ميم،سوگند به كتاب رونشگر، ما آن را قرآن عربي قرار داديم، باشد كه بينديشد»(زخرف/3ـ1) .
5ـ حالات و صفات انسان: يكي ديگر از موضوعات مطرح در آيات قسم،حالات مختلف انسان است. خداوند در حقيقت با اشاره به صفات گوناگون انسان،او را متوجه ارزشهاي والاي درونياش ميكند، به او ميفهماند كه هلاكت و سعادت او به دست خودش است و عدم توجه به آن حالات و ارزشها، باعث نگون بختي ميشود به طوري كه گاه از حيوانات نيز پستتر ميگردد.
خداوند رمز سعادت انسان را با سوگندهاي يازدهگانه در سوره شمس بيان ميكند؛ عظمت اين امر به حدي است كه انسان با تربيت ،تزكيه نفس و پرورش استعدادهاي درونياش، ميتواند خلقت نيكوي خود را حفظ كند و در مرتبهاي بالاتر از همه موجودات قرار گيرد. براستي كه سعادت حقيقي او در گروه « تزكيه نفس» است: « و الشمس وضحيها و القمر اذا تليها و ... فالهمها فجورها و تقويها، قدافلح من زكيها ، و قدخاب من دسها؛ سوگند به خورشيد و تابندگياش، سوگند به ماه چون پي(خورشيد) رود و ....پس پليدكاري و پرهيزگارياش را به آن الهام كرد،كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد و هر كه آلودهاش ساخت قطعاً درباخت»(شمس/10ـ1).
خداوند در سوره تين با بيان چهار سوگند،خلقت انسان را بهترين خلقت معرفي ميكند و از نظر جسمي و روحي او را در مرتبهاي بالاتر از موجودات ديگر قرار ميدهد. در سوره عاديات يكي ديگر از حالات انسان را ذكر ميكند؛ خصلت ناسپاسي انسان كه خودش بر آن شهادت ميدهد، او را به هلاكت ميرساند و علتش تنها «حب مال» است. در سوره عصر بر عاقبت انسان تأكيد ميكند كه انسانها در ضرر و زيان آشكار هستند ، مگر كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دهند.
خلاصه خداوند با اشاره به صفات گوناگون انسان، مسير هدايت و سعادت جاويدان را از هلاكت مشخص ميكند.
چنانچه گفتيم فقط يازده آيه قسم به خدا را دربردارد كه در هشت سوره زير آمده است:
1ـ سوره نساء /65 :« فلاوربك لايؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في انفسهم حرجاً مما قضيت و يسلموا تسليماً ؛ ولي چنين نيست ، به پروردگارت قسم كه ايمان نمياورند، مگر آنكه تو را د رمورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند، پس از حكمي كه كردهاي در دلهايشان احساس ناراحتي نكنند و كاملاً سر تسليم فرود آورند».
2ـ سوره حجر/92:« فوربك لنسالنهم اجمعين؛ پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد.»
3ـ سوره نحل /56:« ويجعلون لما لايعلمون نصيباً مما رزقناهم تالله لتسئلن عما كنتم تفترون؛ و از آنچه به ايشان روزي داديم،نصيبي براي آنان كه نميدانند مينهند. به خدا سوگند كه از آنچه به دروغ بر ميبافيد حتماً سؤال ميشود».
4ـ سوره مريم/68 :« فوربك لنحشر نهم و الشياطين ثم لنحضرنهم حول جهنم جثياً؛ به پروردگارت سوگند كه آنها را با شياطين محشور خواهيم ساخت، سپس در حالي كه به زانو درآمدهاند، آنان را گرداگرد دوزخ حاضر ميكنيم».
5ـ سوره ذاريات/23:« فورب السماء و الارض انه لحق مثل ماائكم تنحلقون؛ پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه واقعاً او حق است همان گونه كه خود شما سخن ميكنيد».
6ـ سوره معارج/41ـ40 : فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون ، علي ان نبدل خيراً منهم و ما نحن بمسبوقين؛ (هرگز) به پروردگارت باختران و خاوران سوگند ياد ميكنم كه ما توانائيم كه به جاي آن بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشي نتوانند جست».
7ـ سوره شمس /7ـ5: والسماء و ما بناها و الارض و ماطعيها ،و نفس و ماسواها؛ سوگند به آسمان و زمين و آن كس كه آن را برافراشت ، سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد، سوگند به نفس و آنكس كه آن را درست كرد».
8ـ سوره ليل /3:« و ماخلق الذكر و الانثي؛ و (سوگند به ) آنكه نر و ماده را آفريد».
محورهاي كلي قسمها: خداوند سبحان عظيمترين قسم را به عظيمترين « مقسم به» براي تاكيد بر جليلترين« مقسمله» و تاكيد خبرهايي كه به واسطه اين قسم داده شده است، ياد كرده است. فضاي كلي و محورهاي اين سوگند را در محورهاي زير ميتوان بيان نمود:
1ـ سخن از پيامبر اكرم(ص) و گزارش و تبيين و چگونگي رفتار منافقان كه سعي دارند حقايق را وارونه جلوه دهند.
2ـ خبر از حتمي بودن بر پايي دادگاه عدل الهي.
3ـ استدلال بر واحدانيت و ربوبيت خداوند با بيان نظام متقن و تدبير در آن.
4ـ بيان عاقبت و سرانجام كار كافران و اشاره به «معاد».
5ـ حقانيت وعدههاي الهي و قطعي و يقيني بودن روز پاداش.
6ـ تأكيد بر عظمت و قدرت بي حد و حصر الهي با قسم به ربوبيتي كه خداوند بر مشرق و مغرب دارد.
7- تأكيد بر « تزكيه نفس» و معرفي آن به عنوان كليد رستگاري.
8ـ اختلاف در كوشش و تلاش انسانها .
اين موارد با در نظر گرفتن فضاي كلي سورهها به دست ميآيد.
قرآن يكي از مصاديق سوگند الهي است كه در پنج سوره قرآن مسائل مهمي را عرضه كرده است:
1ـ يس/2ـ1:« يس، والقرآن الحكيم؛ ياسين، سوگند به قرآن حكمتآموز».
2ـ سوره ص/1: « ص ، والقرآن ذي الذكر؛ صاد، سوگند به قرآن پراندرز».
3ـ سوره زخرف/2ـ1:« حم،والكتاب المبين؛ حاميم، سوگند به كتاب روشنگر».
4ـ سوره دخان /2ـ1:« حم، والكتاب المبين، حاميم، سوگند به كتاب روشنگر».
5ـ سوره ق /1:« قاف ق و القرآن المجيد؛ سوگند به قرآن باشكوه».
محورهاي كلي قسمها: خداوند در پنج سوره مذكور با قسم به قرآن، كتاب هدايت و سعادت، محورهاي زير را ميفرمايد:
1ـ حقانيت رسالت حضرت رسول (ص) با مطرح نمودن قرآن عظيم و استوار.
2ـ هدايت افكار، شكافتن پردههاي غفلت و فراموشي به عنوان عامل بدبختي انسانها با نور قرآن.
3ـ تأكيد عظمت قرآن با قسم به قرآن روشنگر و تاكيد مساله رسالت رسول (ص) و حقانيت آنحضرت .
4ـ اشاره به قرآن بعنوان « خير كثير » و «انذار بشر» كه در بردارنده كليه معارف و برنامههاي سازنده ميباشد.
5ـ تأكيد منذر بودن پيامبر (ص) باقسم به قرآن .
با توجه به سياق آيات، آنچه مورد تاكيد و اثبات است امر« رسالت » است كه خداوند با نشان دادن عظمت قرآن به اثبات آن ميپردازد.
فرشته يكي از مصاديق سوگند است كه در چهار سوره به شرح زير، صفاتي را در قالب سوگند براي آنان رقم زده است:
1ـ سوره صافات/3ـ1:« والصافات صفا، فالزاجرات زجراً، فالتاليات ذكراً ؛ سوگند به صف بستگان ـ كه صفي با شكوه بستهاند ـ و به زجر كنندگان ـ كه به سختي زجر ميكنند ـ و به تلاوت كنندگان (آيات الهي)».
2ـ سوره ذاريات /4ـ1: « والذاريات ذروا، فالحاملات و قرا، فالجاريات يسرا، فالمقسمات امرا؛ سوگند به بادهاي ذره افشان و ابرهاي گرانبار و سيران و تقسيم كنندگان امور».
3ـ تأكيد بر قيامت و رسيدگي به ثواب و عقاب بندگان رابطه والدي و لدي بينخدا و فرشتگان.
4ـ آگاه ساختن قلب بشري از حقيقت « آخرت » با همه حول، هراس و عظمت آن.
خداوندمتعال به « قيامت» كه يك امر قطعي و يقيني است در دو سوره زير سوگند ياد نموده است:
1ـ سوره قيامت /2ـ1ك« لا اقسم بيوم القيامةو لا اقسم بالنفس اللوامة؛ نه ! سوگند به روز رستاخيز و نه ! سوگند به وجدان سرزنشگر».
2ـ سوره بروج / 3ـ1:« والسماوات البروج، واليوم الموعود و شاهد و مشهود؛ سوگند به آسمان آكنده از برج و به روز موعود و به گواه و مورد گواهي».
محورهاي كلي قسمها: خداوند براي آنكه به انسان بفهماند جهان بيهود و عبث نيست و معاد و قيامت حتمي است بارها با بيان سرگذشت اقوام و سوگندهاي عظيم، بر اين امر تأكيد كرده است . دو نمونه سوگند استوار بالا در بيان وقوع و تحقق قيامت چنين آمده است:
1ـ با سوگند و تاكيد بر نفس لوامه كه همان قيامت صغري است بر قيامت كبري تاكيد ميكند.
2ـ با سوگند به آسمان داراي بروج، روز موعود و شاهد و مشهود؛ محاسبه اعمال در روز قيامت را حتمي معرفي ميكند.
سوگند به مخلوقات و به عبارت ديگر سوگند به هستي كه از مصاديق سوگندهاي قرآني است، در همه قرآن فقط يكبار آمده است:
1ـ سوره حاقه /38ـ39 :«فلا اقسور بما تبصرون، و ما لا تبصرون ؛ پس نه (چنان) است كه ميپنداريد، سوگند ياد ميكنم به آنچه ميبينيد، و آنچه نميبينيد».
محور كلي قسم: در اين قسم،با سوگند به تمام مخلوقات هستي،عظمت و صدق و راستي « قرآن» و حقانيت رسول اكرم(ص) را مورد تأكيد قرار ميدهد . خداوند به تمام مخلوقاتش و به « هستي» سوگند ياد كرده است زيرا نظام واحد و حاكم بر عالم، نظامي است كه اجزاي آن به هم مرتبت است و حكم بر وحدانيت مانع و حركت تمامي اجزاء به سوي خداوند ميكند. از سوي ديگر با اين سوگند، انسان را به تفكر و اميدرد و متوجه جهاني غير مادي ميكند و به او ميفهماند كه هر چيزي كه قابل رويت نباشد، دليلي بر انكار آن نيست.
خلاصه، «قرآن» كتاب تدوين الهي و «هستي» كتاب تكوين الهي است.
دو پديده عظيم و شگرف « شب و روز» يكي از مصديق سوگندهاي الهي است كه در هفت سوره زير به آنها سوگند ياد كرده، تا از اين رهگذر و به كارگيري قدرت انديشه و تفكر آنان بر معرفت آنان بيفزايد:
1ـ سوره مدثر/34ـ32 :« كلا و القمر، و اليل إذا أدبر، و الصبح اذا أسفر؛ نه چنين است (كه ميپنداريد!) سوگند به ماه و سوگند به شامگاه چون پشت كند،و سوگند به بامداد چون آشكار شود».
1ـ2ـ سوره تكوير/16ـ15:« فلااقسم بالخس ، الجوار الكنس؛ نه،نه ! سوگند به اختران گردان،(كز ديده) نهان شوند و از نوآيند».
2ـ2ـ سوره تكوير/18ـ17:« واليل اذا عسعس ، الصبح اذا تنفس؛ سوگند به شب چو پشت گرداند، سوگند به صبح چون دميدن گيرد ».
3ـ سوره انشقاق /18ـ16:«فلا اقسم بالشفق، واليل و ماوسق، والقمر اذا تسق؛ نه،نه، سوگند به شفق، سوگند به شب و آنچه فرو پوشاند ، سوگند به ماه چون (بدر ) تمام شود».
4ـ سوره فجر /2ـ1:«والفجر، وليال عشر؛ سوگند به سپيده دم و شبهاي دهگانه».
1ـ5ـ سوره شمس /1:«والشمس واضحيها؛ سوگند به خورشيد و تابندگياش».
2ـ5ـ سوره شمس /4ـ2:« والقمراذا قليها،و النهار اذا جليها، و اليل اذا يغشيها؛ سوگند به مه چون پي (خورشيد) رود،سوگند به روز چون (زمين را) روشن گرداند، سوگند به شب چون پرده بر آن پوشد».
6ـ سوره ليل /2ـ1:« واليل اذا يغشي، والنهار اذا تجلي؛ سوگند به شب چون پرده افكند،سوگند به روز چون جلوهگري آغازد».
7ـ سوره ضحي/2ـ1:« والضحي واليل اذا سجي؛ سوگند به روشنايي روز، سوگند به شب چون آرام گيرد».
محور كلي قسمها: چنانچه گفتيم، خداوند به دو پديده شب و روز؛ به شب آن هنگام كه گسترده ميگردد و همه چيز را غرق تاريكي ميسازد و به روز در آن هنگام كه تجلي يافته و همه چيز ظاهر و آشكار ميگردد،سوگند ياد كرده و معارف و معرفتهي حقيقي و مهمي را بيان نموده است. چند نوع از محوريتهاي اين معارف عبارتند از:
1ـ در شب نشانههاي روشني كه بر ربوبيت و حكمت و علم خالق آنان و عنايت او نسبت به مخلوقاتش دلالت دارد وجود دارد.
2ـ صلابتها و عظمتهاي سوگند پشتوانهاي براي تأكيد بر « نبوت» رسول اكرم(ص) ميباشد.
3ـ اشاره به تسليم آسمان و زمين در برابر خداوند براي خطاب به انسان و القاي خشوع در قلب او.
4ـ انتقال پي در پي شب و روز مصداقي بارز براي انتقال حالت پي در پي در انسان (طبقاً عن طبق) و به طور كلي اشاره به اينكه جهان هستي در حال تغيير و تحول است.
5ـشب و روز از بزرگترين نعمتهاي الهي است چنانچه اگر تنها يكي از آن دو بود هستي و حيت مختل ميگشت.
6ـ با سوگندهاي با عظمت به مخلوقات عظيم«خورشيد، ماه ، شب، ...» بيان ميدارد تنها راه رسيدن به سعادت و رستگاري جاويد «تزكيه نفس » است .
7ـ انسان كوششهاي پراكنده دارد و براي سعادت نياز به هدايت رهبر و راهنمايي دارد تا از ضلالت به هدايت درآيد .
از نشانههاي با عظمت ديگر الهي كه ناشناختههايش فراوان است سوگند به آسمان است كه در پنج سوره زير آمده است:
1ـ سوره ذاريات/7:« والسماء ذات الحبك؛ سوگند به آسمان مشبك».
2ـ سوره طور/201:« والطور و كتاب مسطور؛ سوگند به طور و كتابي نگاشته شده».
3ـ سوره بروج /1:« والسماء ذات البروج ؛ سوگند به آسمانهاي داراي برجهاي بلند».
4ـ سوره طارق/3ـ1:« والسماء و الطارق، و ما ادريك ما الطاريق، النجم الثاقب؛ سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد، تو چه داني كه اختر شبگرد چيست؟ آن اختر فروزان».
5ـ سوره شمس/5:«والسماء و مابينها؛ سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت».
محور كلي آيات قسم: محور كلي اين قسمها را چنين ميتوان بيان كرد:
1ـ آسمان راهها و مسيرهاي گوناگون و متعددي براي ستارگانش دارد و خداوند با سوگند به آسمان، اختلاف و تشتت مشركان را در راههاي متعددي كه دارند، پوچ و بياساس معرفي ميكند.
2ـ پنج پديده مهم و عظيم«طور، كتاب سطور (رق منثور)، سقف ، مرفوع ،بيت معمور، بحر مسجور».
نشانههاي قدرت خداوند در عالم تكوين و تشريع و بيانگر ايننكته است كه ، خداوند قادر بر انجام هر كاريست .
3ـ سوگندها با ضرباتي پي در پي بر حس بشري، او را از خواب غفلت بيدار ميكند و به هوش ميآورد.
4- هر نفسي نگهباني و محافظي دارد و وجود« محافظان الهي» بر وقوع قيامت تاكيد دارد.
5ـ سعادت جاويدان و اخروي همان سعادت حقيقي است كه فقط در سايه « تزكيه نفس» به دست ميآيد.
در قرآن درچهار سوره زير به « ستاره» سوگند ياد شده است:
1ـ سوره نجم/1: «والنجم اذا هوي؛ سوگند به اختر چون فرود ميآيد».
2ـ سوره واقعه /75: «فلااقسم بمواقع النجوم؛ نه (چنين نيست كه ميپنداريد) سوگند به جايگاههاي ستارگان».
3ـ سوره تكوير/19ـ15ك« فلا اقسم بالخنس ، الجوار الكنس، واليل اذا عسعس ، الصبح اذا تنفس،انه لقول رسول كريم؛ نه، نه! سوگند به اختران گردان، نهان شوند واز نوآيند،سوگند به شب چون پشت گرداند،سوگند به صبح چون دميدن گيرد، كه (قرآن) سخن فرستاده بزرگواري است».
4ـ سوره طارق/4ـ1:« والسماء و الطارق، و ماادريك ما الطارق، النجم الثاقب، ان كل نفس لما عليها حافظ؛ سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد، و تو چه ميداني كه اختر شبگرد چيست؟ آن اختر فروزان هيچ كس نيست مگر آنكه نگاهباني بر او ( گماشته شده) است».
محور كلي قسمها: خداوند با قسم به حالات مختلف ستاره امور مهمي را تأكيد ميورزد از جمله:
1 چنانچه ستاره در دل شب تاريك راه را براي مساف در راه مانده روشن و به سوي مقصدش هدايت ميكند تا مسير اصلي را باز شناسد، پيامبر (ص) همچون ستارهاي درخشان انسانها را از جهل و ناداني به سوي كمال و سعادت واقعي هدايت ميكند.
2ـ خداوند سبحان با قسم به جايگاه ستارگان در تثبيت و تقرير حقيقت حق بودن قرآن و اينكه قرآن از طرف ربالعالمين است مورد تأكيد قرار ميدهد.
3ـ يقيني و قطعي بودن سخنان قرآن و اينكه در قرآن سخنان هزل و بيهوده راه ندارد.
4ـ نظم و ترتيب خاص ستارگان، بيانگر وجود فاعلي مختار و مقتدر است كه به انجام هر كاري قادر و تواناست .
مكه محل فرود وحي، خانه خدا كعبه بوده كه در طول تاريخ نيز همواره مقدس و مورد احترام بوده است، در قرآن در دو سوره زير سوگند به آن ياد شده است:
1ـ سوره بلد/1:« لا اقسم بهذا البلد؛ سوگند به اين شهر (مكه)».
2ـ سوره تين/3:« و هذا البلد الأمين؛ و (سوگند به ) اين شهر امن و امان».
محورهاي كلي آيات :شرافت مكه از دو جهت ميباشد: اولاً وجود كعبه، ثانياً حضور پيامبر(ص).
از جمله مواردي كه با قسم به شرافت مكه بيان ميشود عبارتند از :
1ـ خداوند با سوگند به شهر مكه و رابطه پدري و فرزندي كه ميان حضرت ابراهيم(ع) و فرزندش اسماعيل(ع) برقرار است وبا بيان عظمت و شرافت حضرت رسول (ص) در آيهاي جداگانه حقيقتي مهم را مورد تاكيد قرار ميدهد و آن اينكه خداوند طبيعت و خلقت انسانها را در سختي آفريده، و در دنيا راحتي كامل وجود ندارد و بايد در برابر سختيها صبر نمايد.
2ـ سوگند به چهار امر مهم«تين، زيتون، طور سينين، بلد امين» براي تأكيد به اين امر مهم است كه : آفرينش انسانها در بهترين و نيكوترين حالت آن است و انسان كاملترين مخلوقات است.
در قرآن در سورهاي كوتاه به همين نام، تمامي معارف قرآني جمع شده است و در حقيقت برنامه جامع و كاملي براي سعادت انسان تنظيم و آرائه نموده است.
1ـ سوره عصر/1: «والعصر؛ سوگند به عصر».
محور كلي قسم: در اين سوره كوچك، سه آيه يك روش و نظام كامل براي زندگي بشر تجسم يافته است . تمام انسانها در خسران هستند، مگر كساني كه متصف به چهار خصوصيت هستند: 1ـ ايمان 2ـ عمل صالح 3ـ سفارش به حق 4ـ سفارش به صبر.
خداوند با قسم به عصر ضرر و زيان و خسران واقعي را در از دست دادن «عمر» بدون ثمر نيك بيان ميدارد.
از مهمترين رويدادهاي زندگي بشر، پيدايش خط ونگارش بود. ارزش«قلم» تا بدانجا سمت كه خداوند متعال در نخستين آيات خود از خواندن و اهميت تعليم و تعلم سخن ميگويد، اقرأ باسم ربك الذي خلق، ... اقرأ و ربك الاكرم، الذي علم بالقلم،علم الانسان مالم يعلم(علق:5ـ1). شروع وحي الهي با آيات اينچنيني اهميت بعد فرهنگي را در دين مبين اسلام نشان ميدهد و با سوگند در سورهاي به همين نام ارزش و عظمت بيشتري را براي «تعليم و تعلم» بيان كرده است.
1ـ سوره قلم /1:« ن و القلم و مايسطرون؛ نون، سوگند به قلم و آنچه مينويسد».
محور كلي قسم : خداوند در اين سوره با قسم به قلم، بر «نبوت و رسالت» تاكيد و تهمت جنون را از ساحت مقدس پيامبر اكرم(ص) نفي ميكند. معجزه دين آخرين و پيامبر خاتم(ص) « قرآن» است كه در حقيقت با قلم الهي در لوح محفوظ نگاشته شده است، و فردمجنون هيچگونه آشنايي با قلم و نوشتن ندارد.
پيكارگران، اسبان مجاهدان راه خدا، لحظات يورش و جنگ آنان با كفار يكي ديگر از مصاديق سوگند ميباشد كه در سوره زير آمده است:
1ـ سوره عاديات /1: « والعاديات ضجا؛ سوگند به اسباني كه با همهمه تازانند».
محور كلي قسم: قرآن دو گروه از انسانها را معرفي ميكند: انسانهايي كه در مسير جهاد بيپروا وايثارگرانه به پيش ميروند و از هيچگونه فداكاري مضايقه ندارند،با جان و مال در راه خدا قيام ميكنند. در مقال اين گروه انسانهايي هستند كه « بخيل و ناسپاس» هستند؛ نه تنها ايثار نميكنند بلكه به خاطر علاقه شديد به مال دنيا، كفران نعمت نيز ميكنند. قرآن با سوگند به صحنههاي هولناك جنگ گروه اول،صحنههاي پر هراس روز قيامت را ياد آور شده و بيان ميدارد كه در آن روز اين دو گروه نهانشان آشكار ميگردد.
قسم به جان پيامبر(ص) از يكسو نشانه عظمت و محبوبيت حضرت در پيشگاه الهي است و از سوي ديگر نشانگر تا استواري سخنان مشركان درباره آن حضرت و نسبتهاي ناروايي چون «جنون، ساحري، شاعري، ...» به پيامبر (ص) است.
1ـ سوره حجر/72:« لعمرك اتهم لفي سكرتهم يعمهون؛ به جان تو سوگند، كه آنان در مستي خود سرگردان بودند .
محور كلي قسم: بر اين محوريت است كه جان و حيات پيامبر (ص) و همچنين شيوه زندگي ايشان بهترين ميزان شناسايي«حق و باطل» و « ايمان و كفر» است. افرادي كه از اين رهبر بزرگ الهي و پيامبر راستينش پيروي كنند، حيات جاودان و زندگي سعادتمندانه دو جهان را به دست ميآورند و هر كس كه پيامبر (ص) را نشاخته و از تعاليم حياتبخش ايشان پيروي ننمايند، راه غفلت و كفر و باطل را پيموده و در دو جهان گمراه و زيانكار است.
از جمله كاربردهاي سوگند در قرآن كريم، همراه بودن قسم با شرط است. مانند:
« واقسموا بالله جهد ايمانهم لئن جاءتهم أية لنؤمنن؛ و با سختترين سوگندهايشان، به خدا سوگد خوردند كه اگر معجزهاي بر آنان بيايد، حتماً بدان ميگروند».
سوگندهاي قرآني از وجوه اعجاز قرآن و سرشار از آموزههاي ارزشمند است. سوگند در كلام شيوهاي است به درازاي عمر بشر و براس اتوار سازي ديدگاهها و باورها. قرآن نيز از اين شيوه بهره جسته اما بنياد آن را ديگرسان ساخته است.
خداوند در آيات قرآن با روشهاي مختلف ، گاه با ادله و برهان و گاه با بيان سرگذشت پشتيبان و گاه با بيان سوگندهاي عظيم اصول سه گانه دين را (توحيد، نبوت، معاد) به اثبات رسانده و مورد تاكيد قرار داده است. خداوند متعال حجم بيشتري از آيات را به خود اختصاص داده، سوگندهايي نيز از زبان بندگان خود ( اعم از مؤمن و كافر) و يا ابليس بيان شده است .
خداوند با اين سوگندها از يكسو انسان را به تفكر و تدبر در امور عظيم فرا ميخواند و از سوي ديگر جا اين سوگندها اصول اساسي دين (توحيد ، نبوت، معاد) را به اثبات ميرساند تا جاي هيچ شك و شبهاي براي انسانهاي ديرباور باقي نماند. خداوند با قسم به ملائكه عظيم و با اقتدارش « توحيد» را ، با سوگند به قرآن، « نبوت» را و با سوگند به « طور، كتاب مسطور، بيت معمور، ...»، «معاد» را از امور محقق و حتمي الوقوع معرفي كرده است. سوگندهاي قرآني اكثراً از آيات مكي اند و اين نشان ميدهد كه خداوند درابتداي نزول قرآن با اهل مكه به شيوه استدلال سخن نگفته است؛ زيرا زمينه اين گونه بحثها نبوده و از سوي ديگر در نزد اعراب سوگند ياد كردن رواج داشته است؛ لذا خداوند با اين شيوه بياني با آنان سخن گفته است تا دل آنان را نرم و توجه آنان را به آيات الهي جلب نمايد.